نیکی نیکی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره
نیکاننیکان، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

عشق زندگی

مهد رفتن نیکان

1394/10/9 6:01
نویسنده : آرزو
494 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزای دلم سلام نیکی و نیکان من

امروز 9 دیماه هستش تقریبا خیلی وقته که وقت نمیکنم بیام یه سر بزنم اینجا .اتفاقای زیادی تو این مدت افتاده از جمله سفر ما به ارومیه که یکماه طول کشید تولد من بود (27آبان) که همونجا عمه ها زحمت کشیدن و برام تولد گرفتن . رفتن نیکی به مهد کودک و شب چله ای که گذشت

اما امروز میخوام از ماجرای نیکان براتون تعریف کنم که در نبود نیکی (وقتی میره مهد)چه کارایی میکنه

روزای اولی که نیکی میرفت مهد تا یه مدت تو حیاط مهد بازی میکرد از دلش نمیومد که نیکی رو بذاریم مهد و خودمون بریم خونه همین که از در مهد میومدیم بیرون بغض میکرد که آبجی موند و ما داریم میریم

با هزار زور و کلک میاوردمش بیرون و با ماشین درو میزدیم نزدیک خونه باز گریه میکرد که اونه نه(یعنی خونه نه )

وقتی هم که میومدیم خونه میگفت بریم آبجی رو بیاریم هم خیلی آبجیش رو دوست داره هم اینکه همبازیشه و دلش براش تنگ میشه مخلص کلام اینکه تو مدتی که آجی مهد تشریف داشتن و با بچه ها خوش میگذروندن ما مشغول ساکت کردن نیکان بودیم و به کارامون نمیرسیدیم

مدنی به همین منوال گذشت به نیکان پیشنهاد دادیم که تو هم برو مهد خیلی خوشحال شد ولی دوست داشت که منم پیشش باشم یکی دو روزی منم رفتم کنارش یه کم تو جمع خجالتیه ولی دوست داشت با بچه ها بازی میکرد هی به کلاس نیکی سرک میکشید یه روز هم مه بچه ها کم بودن به خاطر آلودگی هوا خیلیا نیومده بودن بچه های کلاسا با هم بازی کردن نیکان دو ساعت موند منم رفتم تو ماشین نشستم و کلی بهشون خوش گذشته بود هم بازی کرده بودن هم ناهار خوردن و موقع آرامش نیکی بهش پتو داده بود و کلی همه رو شکفت زده کرده بود به خاطر حمایت هایی که از داداشش کرده بود

روزای بعد دیگه نیکان منتظر میشد که واسه اونم مثل نیکی تغذیه بذارم و بذارم تو کیفش و با هم بریم مهد

خیلی سخته حاضر کردن دو تا بچه ای که هیچ به حرفت گوش نمیدن

نیکی که میخواد تو زمستون لباس تابستونی بپوشه و نیکان هم از اون تبعیت میکنه

ولی خیلی خوبه وقتی ذوق و شوق بچه ها رو میبینم ولی خب ذوق نیکان فقط تا دم در کلاسشونه نمیره تو کلاس میخواد بره پیش نیکی که اونم اجازه نمیدن جون نیکی 5 سالشه و آموزش دارن و اینکه وقتی نیکان بره اونجا دوتایی کلا نظم کلاس رو به هم میریزن

چندروز پیش هم جشن شب یلدا داشتن که نیکان رفت و کلی بهشون خوش گذشت

دوستون دارم یه عالمه هرچی بگم بازم کمه
 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله آتوسا
21 دی 94 16:59
فداتون بشم من.خیلی دوستتون دارم. نیکان عزیزم اینقدر زود به مهد رفتن عادت کردی خوشحالم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق زندگی می باشد