من و دلم
صبح شنبه است و من دیشب خواب بدی دیدم
یکساعتی هست که برای خودم میچرخم ساعت از7 گذشته باید بلند شم بچه ها رو بیدار کنم و حاضرشون کنم واسه مهد کودک
اما حس ندارم
دلم میخواست مطلبی بنویسم اما هیچی به ذهنم نمیاد
دلم میخواد کنار بخاری دراز بکشم و خیالبافی کنم واسه روزای قشنگی که هنوز نیومده یا حتی گذشته
گاهی ساعت آدم رو مضطرب میکنه
دلش میخواد هیچ ساعتی نباشه و لحظات ماندگار بشن
امااااااا صبح قشنگیه و حتما اتفاقات خوبی میخواد بیفته بدون گریه بچه ها بدون استرس و دل آشوب
حال من خوب است و حال دلم بهتر دلم چای به میخواد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی