نامه حسین پناهی به دخترش
تقدیم به دردانه ام نیکی
روزی به دخترم خواهم گفت : اگر خواستی ازدواج کنی با مردی ازدواج کن که به جای مهمانی های احمقانه ای که مردان یک طرف جمع میشوند و از سیاست و کار و فوتبال میگویند و زنان یک طرف جمع میشوند و از مانیکور و انواع رژیم غذایی و ساکشن و جک و.. صحبت میکنند ، تو را به تئاتر ، کنسرت رفتن ، فیلم دیدن ، شعر و کتاب خواندن ، کافه رفتن ، عکاسی و نقاشی و سر به سر هم گذاشتن و دیوانه بازی هایی از این دست دعوت کند و آنقدر به " با تو بودن" ایمان داشته باشد که به زمین و زمان و هر پشه ی نری که از دور و برت رد میشود گیر ندهد و به تو احساس"رفیق" بودن بدهد و نه تنها احساس" زن" بودن!
طوری که تمام دنیا به رفاقت و رابطه تان حسادت کنند...
آنوقت شاید زمان مناسبی رسیده ، که تن به ازدواج بدهی!
وگرنه هیچ گاه به ذهن زیبایت خطور هم نکند که ازدواج کنی و آرامش را در میان دستهایی بیابی که تو را فقط زن میداند و زن!