4شنبه دوم شهریور ماه تب کرده بود نمیدونستم از چیه همه میگفتن داره باز دندون درمیاره 2شب تب داشتی بالاخره طاقت نیاوردیم و با باباجون رفتیم دکتر .دکتر هم گفت مشکل خاصی نیست احتمالا از همون دندونه تب بر داد و شربت مسکن که اگه بیقرار شد بهش بدم ظاهرش خوب بود بازی میکرد و خوشحال ولی تب هم داشت شب باباجون بردش پشت بوم که هوا خنکه اونجا چرخ بزنه آب و هواش عوض شه ساعت 9 گذشت و خبری از نیکی نشد گفتم برم بهش سر بزنم دیدم باباجون رختخواب پهن کرده و هر دو دراز کشیدن اونقدر هوا خوب بود که منم پیششون دراز کشیدم و هر 3 خوابمون برد نیمه شب بلند شدم دیدم بدنش داغه رفتم پایین قطره هاش رو با گوشیم آوردم که سر ساعت بهش تب بر بدم اوایل شب خوب بود تازه دایی امید ...