چند دقیقه با مریم
خونه مامان نشستیم مریم دوست خاله آتو میاد بعد از حال و احوال از برادرزاده ش میپرسم با کلی ذوق ازش تعریف میکنه و میگه 7ماهشه و تازه داره به زور سینه خیز میره و خیلی شیرین شده و... که نیکی از اتاق بغلی میاد پیشمون
تا مریم رو میبینه ذوق میکنه و هر چی هنر بلده اجرا میکنه سرسری میکنه دست میزنه میرقصه صدا در میاره دد نی نی ب ب جیغ میزنه از میز میگیره و بلند میشه رو پنجه هاش بعد دوباره میشینه دست و سرش رو مذاره رو زمین باسنش رو بلند میکنه پاها صاف و کشیده انگار میخواد ملق بزنه بقیه کار رو خاله انجام میده پاهاش رو میگیره و بلند میکنه بعد چند ثانیه آروم میذاره زمین خلاصه بچه م کلی ذوق زده است پشت سر هم این کارا رو انجام میده و میخنده و ذوق میکنه ما همه محو تماشاش شدیم و میخندیم و تشویقش میکنیم مریم که حیرون مونده میگه فکر میکردم امیرعلی خیلی هنرمنده اما نیکی زد تو ذوقم این خیلی ماهرتر و متنوع تره کاراش میگم چند ماه دیگه اونم اینجوری میشه اما مریم فقط ذوق میکنه و قربون صدقه نیکی میره بغلش میکنه و میچرخونتش
خاله آتو حاضر شده با مریم میخوان برن بیرون با نیکی بای بای میکنن نیکی هم واسشون دست تکون میده بعد که رفتنشون جدی میشه بغض میکنه بغلش میکنم و میبرمش که نی نی رو نشونش بدم اونم آروزم میشه
چه دنیای پاک و زلالی چه زود دل میبنده و زود دل میکنه نه بغضی میمونه و نه کینه ای همه چی خیلی زود میشه مثل قبل از ورود مریم