نیکی نیکی، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه سن داره
نیکاننیکان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

عشق زندگی

کارای جیگر مامان در آستانه ورود به 15ماهگی

1390/12/19 7:14
نویسنده : آرزو
459 بازدید
اشتراک گذاری

سرماخوردم شدید میرم خونه مامانم میبینم خواهرم هم سرما خورده هر دو تو حال دراز کشیدیم زیر پتو دستمال کاغذی پیشمون . نیکی میره میاد دستمالا رو خالی میکنه یا میماله به صورتش یا به زور تو صورت ما فشار میده مثلا میخواد بینی ما رو تمیز کنه

میره جلوی آینه توالت دستش رو به علامت آرایش میماله به صورتش

سشوار که روشن میشه دست میکشه به موهاش

قبلا از جاروبرقی میترسید حالا نه دیگه میخواد دنبالش کنه

چایی میبینه(یا گل گاوزبون) سر از پا نمیشناسه هیچی رو جلوی دست و پاش نمیبینه تا به اون برسه همچین حوله که داغ و سرد واسش معنی نداره وقتی میریزم تو نعلبکی یه قند برمیداره اول میندازه تو چای بعد درش میاره میذاره دهنش سرش رو میاره چایین تا از نعلبکی چای بخوره حتی اگه واسش نیاریم بالا خودش سرش رو میچسبونه بهش و نوش جان میکنه همش تو دلم میگم کاش شیر و عذا رو هم اینقدر دوست داشت

اسم تولد رو که میاریم فوری دست میزنه

رو پا که میندازم وقتی بکونش نمیدم خودش سرش رو تکون میده

بزن قدش و دست دادن رو خیلی دوست داره

خیلی دوست داره با اسباب بازیاش برج بسازم بعد با یه حرکت بزنه خرابش کنه بعد بگه اااااا( با فتحه و غلیظ)(کلا خراب کردن رو بیشتر دوست داره)

یه نصف روز پیش باباش موند تا من واسه تمدید گواهینامه ام برم (کارای اداری اینجوریه دیگه کلی طول کشید) بقیه روز رو بابایی سر گیجه داشت از دست این ووروجک میگفت دستم درد میکنه بسکه گردوندمش دهنم درد میکنه بسکه واسش خوندم نیشخند

به پتوش شدیدا وابسته است وقتی دنبالش میگرده با دست همه جا رو نشون میده و میگه اینو تا پیداش کنه وقتی بهش میرسه سرش رو میذاره روش و انگشت شصت دست پچ تو دهن و حالت خواب فک کنم شرطی شده

وقتی به دستم کرم میزنم دستش رو میاره جلو که یعنی به منم بزن بعد که به دستای نازش کرم میزنم میبره جلو صورتش بو میکنه و سرش رو به نشانه خوشحالی تکون میده (نیکی جونم عاشقتم این کارا رو که میکنی دلم ضعف میفته)

خیلی برام جلبه که مفهوم بوس رو میفهمه میدونه کسی رو که دوست دارن بوس میکنن ممکنه بغل هرکسی بره ولی هرکسی رو بوس نمیکنه تازه وقتی هم کسی رو دوست داره بعضی وقتا افتخار میده و بوسش میکنه از افتخارات بنده اینه که همیشه تو بغلم وقتی میگم مامانی رو بوس کن با خنده لبا و صورتش رو میچسبونه به صورتم اونوقته که دیگه من از هوش میرم

یه کار هوشبر دیگه ای هم که میکنه اینه که وقتی تو بغلته دستاشو دور گردنت حلقه میکنه واقعا هیچ لذتی واسم بالاتر از این نیست فقط خدا میدونه چقدر کیف میکنم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

بابای ملیسا
19 اسفند 90 10:48
با سلام . ضمن تبریک به خاطر وبلاگ قشنگتون ، وبلاگ ملیسا خانم به روز شد . لطف کنید و با تشریف فرمائی خودتون ، ملیسا ، دختر عزیز من رو خوشحال کنید و با گذاشتن یه یادگاری ، روزهای قشنگش رو قشنگتر و پر خاطره تر کنید . ممنونم از حضور شما
زهره مامان هلیا
19 اسفند 90 23:47
میبینم که نیکی خانوم بلا شده یاد بچگیای خودم افتادم دراز به دراز می خوابیم رو زمین و از نعلبکی چایی می خوردم


پس شمام چایی خور بودی. امان از دست این ووروجکا
امیرمحمد واسراکوچولو
20 اسفند 90 11:14
امیدوارم عید بابوسه هایش بهاربا گلهایش و سال نو با امید هایش بر تو ای عزیز پیشاپیش مبارک باشد


ممنون همینطور واسه شما
مسافران آسمانی
21 اسفند 90 13:40
سلام عزیزم ...بلا دوره انشاالله که زود خوب میشی... جیگرتو خاله با این شیرین کاریات هزار ماشاالله با این کارا کلی دوست داشتنی باید باشه بوس بوس قشنگم...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق زندگی می باشد