عيدديدنى
برات بگم عيد ديدني رفتيم خونه عسل اينا. اول كه رسيديم نذاشتي پذيرايي رو شروع كنن خودت رفتي سراغ آجيل از اين ظرف به اون ظرف خالي ميكردي شانس آوردي كه اونا خيلي دوستت دارن هيچي بهت نميگفتن از اون طرف عسل هم بچه شد اومد مثل توشيطوني كردن اول اون طفلي رو دعوا كردن بعد حريفش نشدن كل خونه شد آجيل
اینم عسل ٥ ساله و نیکی ١٤ونیم ماهه
اینم پرهام و پرنیا و پدرام ٥ساله (٣قلوها) با نیکی کوچولو در حال خوردن سنجد آخه نیکی سنجد سفره هفت سین اونا رو خورد و ٣ قلو ها کلی شاکی شدن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی