کی تا حالا سیب زمینیا رو با ماشین لباسشویی شسته؟
یکی از سرگرمیای همه بچه ها کابینته. یعنی درش رو باز کنن و هرچی توش هست بریزن بیرون چند وقتیه درای کابینت رو با بندیلک میبندم و نیکی زبل همیشه موقع ورود به آشپزخونه اول چک میکنه ببینه من کارم رو انجام دادم یا اینکه یادم رفته درارو ببندم. اگه نبسته باشم که خوب معلومه میشینه سر کابینت و ...
و اگه بسته باشم واسه خودش سرگرمی دیگه ای پیدا میکنه مثل سیب زمینی پیاز و ماشین لباسشویی . یه روز سیب زمینیا رو پرت میکرد و با دقت نگاه میکرد ببینه کجا قل میخورن و میفتن یه روز میشینه و با لذت اونا رو لیس میزنه و خاکاشون رو میخوره یه روز سبدی ، قابلمه ای پیدا میکنهن و اونا هی میریزه توش دوباره در میاره
موقعی که ماشین لباسشویی کار میکنه هم با دقت توش رو نگاه میکنه شاید لباس خودش رو شناسایی کنه و اونوقت داد میزنه مییی(با فتحه روی م) که یقنی در بیار بده مال منه
دیروز 5شنیه یه ابتکار به خرج داد همه سشب زمینی و پیاز و سیرا رو ریخت تو ماشین لباسشویی
گفتم سرش گرمه منم مهمون دارم به کارام برسم وقتی حوصله اش سر رفت اومد و جای برنج رو پیدا کرد و همه رو مشت مشت ریخت رو زمین . دیدیم بیشتر واسم کار میتراشه آوردمش بیرون و مجبور شدم خودم پیشش بشینم تا وقتی خوابید بلند شدم بقیه کارا رو کردم و لباسشویی رو تمیز کردم لباس ریختم توش. بقیه کارا رو کردم و ماشین رو روشن کردم وقتی لباسا رو در میاوردم تالاپ تالاپ یه چیزایی ازش میفتاد دیدم ااا سیب زمینی و سیره کی توش ریخته بود متوجه نشدم اونقد تمیز و خوشگل شده بودن که نگو واسه دوستم تعریف کردم میگه کار فینگولته؟ میگم پ نه پ کار باباشه ریخته واسه مهمونی امشب تمیز شن هه هه هه
قابلمه دادم دستش بازی کنه قابله از خودش بزرگ تر به زور از دسته اش گرفته و میگه مییم دد (بریم دد)
بابا بیییی خیاااااال