جمعه خود را چگونه گذراندید؟
ساعت 7 با دایی امید و زن دایی رفتم پارک لاله ورزش . یه گروه 300 نفری به اسم گروه یاران هر روز صبح ها اونحا ایروبیک کار میکنن دور میدون همه در حال جنب و جوشن یه گروه رزمی کار میکنن یه گروه نرمش و ورزشهلی اصلاحی و گروهی هم بدمینتون
گروه ما هم خیلی خوب بود توصیه میکنم کسی اگه فرصت داره حتما بره با آهنگای شاد و مربی پر تحرک و آگاه
خلاصه 10 برگشتیم و ساعت 11 و نیم رفتیم فشم با همکار خاله آتو خیلی هوا عالی بود یه جای دنج و خوب هم کنار رودخونه پیدا کردیم نیکی خانم اول گشنه اش بود گفتم غذا بخوره ببرمش کنار آب عکس بندازم ازش ولی خوابش گرفت رو پای زن دایی خوابید تا برگشتیم خوته به هر حال روز خوبی رو کنار هم بودیم
(22مهر 90)
به مناسبت اینکه دخترم وارد 10ماهگی شده و اینکه امروز چهار دست وپا رفت (قبلا ژست میگرفت و نهایت یه قدم میذاشت اما امروز چند قدم چشت هم دنبال باباجون دوید و کلی هممون ذوق کردیم ) کیک درست کردم و دور هم به خوشیمون اضافه شد
نیکی خوابش میومد همش دنبال یه جا میگشت سرشو بذاره بخوابه
بگذریم که بعد خوابش پریدو مثل همیشه 10 خوابید