دل نوشته
خوشحالم باز مجالی شد واسه نوشتن و از تو گفتن
این روزا خیلی شیرین شدی و خیلی دلبری میکنی خیلی قشنگ میخندی روزای قشنگی رو با هم سپری میکنیم دیگه میتونی وقتی سرپا میایستی دولا شی و یه چیزی از زمین برداری البته یه دستت رو کمکی میگیری به یه حایل دیدن این صحنه ها و مرور این وبلاگ واسم خیلی لذت بخشه خوشحالم لحظه به لحظه کنارتم و از بزرگ شدنت لذت میبرم خاله آتو تولد گرفت و تو از صبح که بیدار شدی تو تب و تاب این مهمونی بیدار موندی خیلی خانمی کردی ولی نه خوابیدی و نه لب به غذا زدی یه روزم رفتیم مهمونی گربه داشتن و تو اونقدر با اشتیاق دوست داشتی بگیریش گربه بیچاره از دست تو جمع شده بود تو دست آتنا (صاحبش) این هیجانت رو دوست دارم و بهم شوق زندگی میده خیلی خوبه که همراه همیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی