نیکی نیکی، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه سن داره
نیکاننیکان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

عشق زندگی

سوسک و هنر نمایی مامان

1391/9/20 9:03
نویسنده : آرزو
547 بازدید
اشتراک گذاری

اونروز تو آشپزخونه کار میکردم و نیکی تو حال دراز کشیده و تو آسمونا سیر میکردیهو داد زد و یه چیزایی گفت(گاهی از بعضی چیزا خیلی هیجانی میشه و من با ناز کشیدن و این حرفا اومدم پیشش دیدم واویلا  یه سوسک کنار میز تلوزیون دیده و میترسه و هی میگه جوجو من خودم هم چندشم میشه و هم میترسم خودم و کنترل کردم و میگم مامانی ترس نداره این سوسکه خونش رو گم کرده الان من میگم بره خونشون تو دلم میگم کاش همینجوری بود رفتم اسپری سوسک کش آوردم و تا حدی که جا داشت زدم طفلی گیج شده و هی تلو تلو میخورد و نیکی به پای من چسبید دیدم هوای اتاق مسموم شد در رو باز کردم وای چه خنک بود ساعت رو دیدم حالا 2-3 ساعتی مونده تا همسری بیاد دیدم هوای تازه بهش خورد بلند شده داره میره آشپزخونه از خودش پذیرایی کنه با مگس کش زدم تو سرش و چپه شد مگس کش رو روش گذاشتم که در نره نیکی رو آوردم تو اتاق که هواسش رو پرت کنم انگار نه انگار هی میره مگس کش رو جابجا میکنه و میگه با زبون شیرینش میگه برو خونتون برو مامان یعنی برو پیش مامانت ( اونقد بزرگ بود فک کنم مادربزرگ بود خودش)

نشد که بمونه بعد از یه ساعتی با خودم کلنجار رفتن تصمیم گرفتم مامان شجاعی باشم و رفتم سراغش با کلی دلهره با مگس کش بلندش کردم و با سلام و صلوات راهی بیرون از منزلش کردم

آخخخخییی آخه این ترس از جک و جونورا هم معضلیه با خودش تا عطری نیکی هی تعریف میکرد که سوس خونه مامان بیو(برو) با دستش هم اشاره میکرد که یعنی زدمش و میدوید یعنی سوسکه دوید خلاصه با حرکات شیرینش مامانش رو شجاع و قهرمان کرد دیگه

پا نوشت:یادمه بچه بودم اول راهنمایی . تو خونه تنها یه سوسک بزرگ اومد خونمون هی با خودم کل کل کردم تا انرژیم رو جمع کردم که بزنمش رفته بود رو رادیو قدیمی با مگس کش همچین با قدرت زدم که دکمه های رادو خراب شد اینه زور و بازو رو حال کردی؟!؟!؟خنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق زندگی می باشد