در حسرت یه خواب بی دغدغه
یکی از مشکلات مادرا اینه که نمیتونن هر موقع اراده کردن بخوابن باید از خواب بودن بچه اطمینان پیدا کنن مطمین باشن کار دیگه ای (مثل کار خونه یا شستن لباس یا خرید یا نوشتن وبلاگ و.. )ندارن بعد بخوابن
5شنبه شب فوق العاده خوابم میومد مامانم خونمون بود و این یعنی نعمت و رحمت که فرصتی بود نیکی رو نگه داره تا من ساعت 9ونیم شب بخوابم
نیکی خیلی شیطنت میکرد و صداش همش تو گوشم میپیچیدمدتی طول کشید که به صداش عادت کردم و چشمام سنگین شد وای که نیم ساعت اول خواب چه میچسبه یهو با هول و وحشت از جام چریدم
فکر میکنید چی شده بود؟!؟!؟
نیکی یه ابتکار جدید به خرج داد چی بود ؟ هیچی لیوان پر از آب رو رو صورت و دست و گردنم خالی کرد
وااااای واقعا توصیف نشدنی بود اون لحظه
مدتی تو شک بودم بعدش دیدم کنارم ایستاده و زل زده و به یه آدم شکه نگاه میکنه
هیچی نگفتم فقط گفتم خوابت نمیاد برو بیرون بازی کن دیدم پتوش رو گرفت دستش و رو زمین دراز کشید و خوابید