تبید نیکی اختتامیه
بعد از چند روز که هی در تدارک بودیم بالاخره روز جمعه 29دیماه تولد گرفتیم
یادمه 2سال پیش هم ما همچین روزی جشن داشتیم جشن روز 10 نیکی ـخی چه روزایی که مهمونا زود گذشتن یادش بخیر
ساعت 3مهمونا اومدن و کلی منو ذوق زده کردن که اینقدر سروقت اومدن
جز چند نفر بقیه اومدن و با میوه و چایی پذیرایی شدن
بعد از کمی بازی و شادی کیک و ساندویچ
کلا به همه چه بزرگا چه کوچیکا خوش گذشت خیلی تشریفاتی نبود ساده بود اما به همه خوش گذشت مخصوصا بچه ها که یا وسط میرقصیدن و یا بازی میکردن نیکی 8ونیم صبح بیدار شد و بعد 11 شب خوابید
من نگرانش بودم البته یه کم سرما خورد اما رویهم رفته بچه خوش اخلاقی شده بود هر چند وای نستاد تا ازش عکس خوب بگیرم ولی همین که حس میکردم تو جمع بچه ها داره بهش خوش میگذره کلی خوشحال بودم
از راست :هانیه ،عسل ،نگین، تینا ،نیکی، امیرمهدی، امیر علی
آراد کوچولوی 1ونیم ساله
بهار 3 ساله
اینجا هم مشغول ناخنک زدن به کیک هستن
نیکی منم مشغول صحبت با افراد خیالی که خیلی جدی انگار واسش جک میگن و میخنده