شیرین زبون
خانم جمالی( که نیکی حکم نتیجه اش رو داره در واقع مادر مدیر مهد هستش از وقتی مدیرشون-اسم اونم خانم جمالی هست- فارغ شده واسه کمک اومده : نیکی خدا امواتت رو بیامرزه
نیکی : به مامانم میگم چی گفتی
خ جمالی: برو بگو
نیکی: یه خرده فک کرد دید سخته دستش رو گرفته آورده پیش من میگه خودت بگو چی گفتی
________________
نیکی رو به خانم جمالی بزرگ : مامانت کجاست؟
خ جمالی : رفته پیش خدا
نیکی : یعنی کجا؟
خ جمالی: یعنی رفته اون دنیا
نیکی : خب چرا تو نمیری پیشش . تو هم برو دیگه؟!؟!؟!
__________
عکسای مهد کودک رو گرفتم
عکساش رو از ذوقش گاه میزنه به یخچال گاه تو کیفشه گاه میبره اینور اونور
میگم نیکی چرا تو عکس نخندیدی؟ میگه : دوست داشتم اینطوری باشه نمیخواستم بخندم
( یعنی با جوابا و لحن تندش گاهی جفت پا میره تو دهن آدم ،ببخشیدا)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی