یک روز با دوستان
از 5 شنبه بگم که نیکی خونه عزیز موند و من و نیکان رفتیم خونه دوست دبیرستانیم
کلی بهمون خوش گذشت کلی هم یاد قدیما کردیم
نیکان هم نقل مجلس بود ولی طفلی یه کم بدقلق بود نمیدونستم که پاش این بلا اومده سرش
بنده خدا سعی میکرد آبرو داری کنه تازه عصری یه کم خوش اخلاق شد و با پارسا بازی میکرد
یه توپ بزرگ داشتن واسه ورزش نیکان ازش میترسید
ولی عصر تازه باهاش ارتباط گرفت
خیلی خوش گذشت نداجون . چون میدونم این مطالب رو میخونی از همینجا ازت تشکر میکنم
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی دفعه بعد بیام تبریک واسه نی نیت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی