نیکی نیکی، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
نیکاننیکان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

عشق زندگی

انگشت نیکی

1393/7/3 7:52
نویسنده : آرزو
620 بازدید
اشتراک گذاری

یه چند روزی خانم جان مهمان خانه ما بود من از بچگی دوسش داشتم و دارم ولی با وجود بچه ها یه کم سختمه از مهمان پذیرایی کنم ولی این سری آوردمش چند روزی پیشمون باشه طفلی از سر و صدای بچه ها فراری شد

نیکان هم که به پر و پای من میپیچید و نمیذاشت کار کنم

خانم جان گفت هویج و لوبیا سبز بگیر بذار فریزر ، بچه داری نمیتونی هی بری تازه بگیری

منم از هرکدوم 2کیلو گرفتم

نیکی که شکر خدا خیلی حرف گوش نمیده هر چی گفتم دست به چاقو نزن گفت میخوام کمک کنم زد دستش رو برید خیلی زیاد نبود ولی واسه نیکی زخم شمشیر بود کلی گریه زاری و چسب و این حرفا

گذشت شد غروب من شام درست میکردم دیدم صدای شیون نیکی بلند شد

چی شده چی شده دیدم بله نیکی خانم خوابش گرفته میخواد انگشت شصتش رو مک بزنه نمیتونه چون روش چسب زده شده

گریه گریه

ای بابا با هیچی آروم نمیشه میگفت میخوام بخورم نمیشه

منو میگی بالای تختش نشستم از خنده ریسه رفتم نمیتونم دلداریش بدم

میگم یه انگشت دیگه ات رو بخور میگه نه

میگم بذار بازش کنم میگه نه خون میاد

میگم بیا انگشت منو بخور میگه نه

بغلش کردم تو خونه میچرخونمش هواسش پرت بشه نمیشه

تا 11و خرده ای ما صدای گریه نیکی رو میشنیدیم گفتم شاید همین باعث شد که این انگشت خوردن از سرش بیفته منم باهاش همراهی کردم که اگه بازش کنی خون میاد میره تو دهت مزه اش تلخه و ال میشه و بل میشه ساکت میشد دوباره گریه گریه

طفلی خانم جان

نیکان هم گشنه بود شیر میخواست اونم گریه گریه

بعد حدود 2 ساعت نیکی رو گذاشتم زمین و چسبیدم به نیکان نیکی اومده میگه مامان بازش کردم دیگه خون نمیاد و صحنه همیشگی انگشت دبه(پتوش) و نیکی تکرار میشووووووووودغمگینخندونک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق زندگی می باشد