شیرکوچولو
از نوزادی هم نیکی خجالتی بود اونموقع نمیتونستم باور کنم که بعضی حرکاتش از رو خجالتشه حتی گاهی که میخواد بلند بخنده دستش یا یکی از انگشتاش رو تو دهنش میکنه تا صداش بلند نشه
تازه یاد گرفته که با صدای بلند میگه هَ . با دایی امید نشستیک امید مشغول دیدن تلوزیونه نیکی هی از بغلم بلند میشه میگه ههههههَ خودشو عقب میکشه تا امید توجهش جلب شد نیکی رو میکنه به من و صورتش رو میچسبونه به من دوباره رو به امید ههههَ و تا امید نگاه میکنه اینکار رو تکرار میکنه
بهض میگم تو شیر کوچولویی که امید رو میترسونی؟ برو با همقدت بازی کن و نیکی ریسه میزه از خنده
وای که هر لحظه با این بچه ها دنیایی از انرژی و خوشحالیه
خدایا شکرت که یه همچین فرشته ای به ما دای به هرکسی هم که آرزوش رو داره بده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی