شربت خوردن نیکی
نیکی سرما خورده تن به خوردن دارو نمیده همه بسیج شدیم تا راضیش کنیم
عزیز داره میره بیرون و میگه نخوری نمیبرمت
با هزار زحمت و گریه و زاری یه قاشق دیفن میل نمود و رهسپار شدند
برگشتند بعد از 2 ساعت و اندی با دست پر
حدود 40 هزیز ناقابل خرج نمودند جهت جایزه
فک من هم از این عدالت باز مانده بابا داوود میگوید اگر جایزه یه قاشق این همه است شیشه را به من دهید تا بی محابا سر بکشم
خلاصه ماجرا بدین گونه تمام شد که یه قاشق شربت معادل یه تخت عروسک و گل سر و بستنی و چیبس و... شد
والسلام شد تمام
یادم رفت بگم که خانم فروشنده چقدر از عزیز تعریف کرده بود در باب نوه پروری و در برگشت طفلی مادر مهربان در همانجا از پله پایش پیچ خورده و ورم و درد بسیار گرفته
خدا به همه بیماران شفای عاجل عنایت فرماید
آمین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی