غریبه ها!!
امروز یه اتفاق عجیبی افتاد خیلی عجیب بود ولی منو به فکر انداخت
رفتیم خونه مامان ملیح(همسایه پایینی عزیز جون) که خیلی تو رو دوست دارن ولی از بدو ورود شروع به نق زدن کردی بغلشون نرفتی هیچ از بغل منم پایین نیومدی یه کم گردوندمت یه کم از راه دور اونا باهات حرف زدن یه کم بازیت دادم حتی پشت به اونها نشوندمت ولی ول کن نبودی انگار این نق های الکی میخواست راستکی بشه که گفتم نمیصرفه خداحافظی کردیم اومدیم خونه
یکی بهم میگفت بچه ها حس قوی دارن تو شناخت بقیه میتونن حس کنن کی واقعا از ته دل دوستشون داره نمیدونم تا چه حد این موضوع صحت داره ولی واسم عجیبه که با بعضی غریبه ها خیلی راحت کنار میای و با بعضیاشون حتی حاضر نیستی نگاشون کنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی