بازم مریض شدی
دختر گل من عزیز دل من خوشگل من حرف که گوش نمیدی غذا که نمیخوری خواب که نداری شیشه ماشین رو هم تا آخر میدی پایین و سرت رو بیرون میکنی و کلی حال میکنی اما این حال کردن زیاد طول نمیکشه که سرما میخوری 2شب تب میکنی دکتر میریم با میل خودت اما وقتی میبینی دکترت عوض شده شروع میکنی به ناسازگاری وقتی از چیزی ناراحت هستی 2 چیز رو طلب میکنی اول دب(پتوی نوزادیت) دوم بغل مجبور شدم نیکان رو بذارم روی صندلی بشینه و تو رو بغل کردم با گریه معاینه شدی و چرک خشک کن بهت داد که فقط یه وعده خوردی هیچ علایمی از سرماخوردگی نداشتی منم مجبورت نکردم داروها رو بخوری بعد 2 روز تازه سرفه رو شروع کردی خدایا بازم مریضی خسته شدم تمام بدنم سست میشه وقتی به مری...