نیکی و شیطنتهای روزانه
نمیدونم کدومو انتخاب کنم حوصله ام سر رفت چه کار سختیه انتخاب لباس
وقتی مامان اینا حواسشون نیست بهترین موقع واسه له کردن خرمالو رو زمینه چون لیزه خیلی کیف داره شمام امتحان کنید ضرر نداره
اگه بدونید خونمون چه جاهایی واسه کشف کردن داره هر روز یه جای جدید جوینده یابنده است
تازه کشو ها هم خیلی جای باحالی هستن این مامان فک کرده میتونه چیزی رو از من قایم کنه بالخره جای شکلاتا رو پیدا میکنم
حالا شکلاتم نشد اشکال نداره پیاز سر سفره که هست تازه واسه به هم ریختن سفره فرصتم زیاده
خدایا صبر مامانمو زیاد کن هیچوقت هیچی بهم نگه
یادمه یه روز با خانم جان رفتیم شاه عبدالعظیم اولین بار بود میرفتم بلد نبودم چجوری دعا کنم ولی عوضش سرهمه رو گرم کردم اونا هم به درد من دچار شدن
اینجا هم یه عالمه دخترای خوشگل کلاس سومی اومده بودن که من رفتم و نظمشون رو به هم زدم اونا هم کلی بهم خوراکی دادن آخییییی
و یادمه یه روز با مامان و خانم جان رفتیم فروشگاه ولی تو راه خوابم برد همونجا مامان واسم یه کالسکه جدید درستید که دلم نمیخواست دیگه ازش پیاده بشم و همه نی نیای اونجا واسه دیدنم اومدن
از اصل مطلب (شکلات) دور شدیم ولش کن بابا خوابم گرفت
یه لقمه پتو بزنیم تو رگ تا خوابمون برگرده سرجاش
یه خورده اینورکی
و دیگه برو کنار تا خوابم نپریده
شب خوش