بازی ، همبازی، حسادت، رقابت
نیکی و بهاره(3ساله)و ریحانه(3ونیم ساله) بازی میکنن دفعه قبل سر توپ دعواشون شد این دفعه توپ نیاوردیم واسشون بهاره یه چوب پیدا کرد و تو هوا چرخوند نیکی و ریحانه دنبال بهاره کردن و میخواستن چوب رو بگیرن بعد سر همون چوب دعواشون شد مامان بهاره با یه ترفندی چوب رو گرفت و از چشم بچه ها دور کرد یکی رفت رو ماشین نشست این 3 تا سر جا باز باهم دعواشون شد جداشون کردیم نیکی گفت آم اون 2 تا هم خواستن من داشتم از آب خواستن نیکی وقت خوابیدن میگفتم 3 تایی آب خواستن و داد و بیداد کردن خلاصه از پس این 3 تا بچه برنیومدیم .درست و حسابی هم بازی نکردن . نیکی رو بغل کردم که بیایم خونه اونا هم بغل خواستن و مجبور شدیم بیایم خونه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی