تب سوزان
دیشب شب عید فطر بود و همه جمع شدیم خونه عزیز جون اما از صبحش تب داشت غروب بردیم دکتر گفت گلوش چرک کرده دارو داد
چقدر استامینوفن دادیم فایده نداشت بابایی رفت داروخونه و جریان رو گفت که تبش با استامینوفن پایین نیومده و شربت ایبوپروفن داد میگفتم اینهمه دارو خوردی شب زود میخوابه ولی تا 12 نشست و بعد هم تو تب خوابید اجازه نداد که پاشویه کنم ولی شب هی چک میکردم بازم تب داشت
نصفه شب هم بیدار شد و دیگه خوابش نمیبرد و کلی گریه کرد من و عزیز هم کلی چرخوندیمش تا بالاخره خوابید
صبح گفتم اگه تبش پایین نیاد میبرمش بیمارستان . اما ساعت 6 صبح بیدار شد و هوس هندونه کرد یه کم خورد به اون بهونه کل دست و پا و صورتش رو شستم بازم دارو دادم و خوابید شکر خدا یه کم تبش پایین اومده
امیدوارم زود زود خوب شه و دیگه نه روز عید و نه هیچ روز دیگه ای بچه ای اینطوری مامانش رو نگران نکنه
خدا بابت همه چی شکرت ممنون که در همه حال هوامون رو داری