نیکی نیکی، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره
نیکاننیکان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

عشق زندگی

سفرنامه تابستان 91

1391/6/29 17:47
نویسنده : آرزو
540 بازدید
اشتراک گذاری

امسال یه بار با جمع خانما رفتیم شمال شهر زیبای چالوس . بهمون خوش گذشت ولی یه کم نیکی اذیت کرد به خاطر همین وقتی مامانم اینا زنگ زدن و گفتن میخوان برن سفر من خیلی جدی گفتم با اینکه دوست دارم باهاتون بیام اما هم نیکی مریضه هم اینکه اذیت میکنه و من نمیام . از اونجا که تو این چند روز تو تهران مراسم اجلاس سران غیر متعهد تشکیل شده بود و 5 روز همه جا تعطیل بود مامان اینا اصرار داشتن که من برم البته بابای نیکی این چند روز باید میرفت سر کار .ساعت 8 شب روز 5شنبه(91.6.2) مامان اینا اومدن خونمون که به نیکی سر بزنن و رفتنی گفتن که میخوان آخر شب حرکت کنن و من هم گفتم نمیتونم بیام ولی دم در به اصرار اونا راضی شدم که برم .یه ساک کوچولو برداشتم و راهی شدم

 

 

شب راه نیفتادیم و موند واسه صبح جمعه به طرف ابهر (یکی از شهر های زنجان) راه افتادیم

اینجا آبیک قزوینه که واسه صبحونه نگه داشتیم

تو ابهر کلی خوش گذشت چون هوا عالی بود و فصل انگور و همش باغ

تو تهران یه همسایه داریم به اسم هانی(هانیه)8سالشه ولی زیاد با نیکی بازی میکنه به خاطر همین نیکی تمام بچه ها رو به اسم آنی یا هانی صدا میکرد

این بابامه که با نیکی مثل 2روح در 2بدنن نه در یک بدنچشمک

دیزی سنتی

و البته بعدش چای میچسبه

و به عنوان عصرانه یک عدد بلال شیری به به چه شود..

اینم هاپو ی پسرعمه منه که محافظ باغه یک سگ مؤدب و زبل

جمعه و شنبه تو ابهر موندیم و یکشنبه صبح به اتفاق خاله اعظم و خانواده صمیمیشون به سمت کرمانشاه حرکت کردیم تو مسیر رفت از جاده قیدار حدود 40 کیلومتر منحرف که بشی یه غار بزرگ و بینهایت زیبا هست به اسم کتله خور بزرگترین غار خشکی دنیاست با قدمت 30میلیون سال که راهنمای غار میگفت هر 70 سال یه سانت به طول قندیلهاش اضافه میشه و هر 100سال یه سانت به قطر قندیلها. حدود 2ونیم کیلومتر پیاده روی کردیم این غار چندطبقه که فقط یک طبقه اش واسه بازدید عموم آزاد بود هنوز در حال کشف هستش پیش بینی میکنن امکان داره امتداد این غار به غار علیصدر در همدان بخوره راه هوایی تا همدان حدود 70 کیلومتر هست

 

 

بعد غارنوردی تو بغل مامان جون یه پرس قرمه سبزی داغ خیلی میچسبه

بعدشم راه افتادیم و بین راه بازم استراحت و گردش تا اینکه حدود 10و نیم شب رسیدیم شهر قشنگ کرمانشاه رفتیم خونه اکرم خاله( که به خاطر شغل شوهرش 3ماه تابستون رو اونجا اقامت داشتند)

اینم حیاط خونشون کلا 2تا حیا تو در تو داشتن اون پله ها و پنجره خونشونه حیاط اول سیمانی بود و مخصوص پارکینگ یا فوتبال بچه ها و حیاط دوم که عکسش هست کلی صیفیجات کاشتن و درخت گردو توت و شاتوت

نیکی درحال شاتوت چیدن وای نیکی نمیدونی چه طعمی داشتن این شاتوتا دلم ضعف رفت

اینم باز مراسم بلال خوری تو حیاط باصفا

2روز اونجا بودیم و پارک جنگلی رفتیم جوانرود و غار قوری قلعه رفتیم که 90کیلومتر با شهر فاصله داشت از نظر قدمت این غار واسه 60میلیون سال پیشه خیلی کوتاه بود(مسیر قابل بازدیدش) ولی فوق العاده هوای خوبی داشت و البته مردمش هم خوب بودن ما رب انار گرفتیم معرکه بودچشمک

بعد از برگشتن از کرمانشاه رفتیم بیستون رو دیدیم که جای قشنگی بود

و از اونجا رفتیم شهر بسیار تمیز صحنه و چه هوای لطیف و قشنگی داشت کنار آبشارش ناهار خوردیم

اینم مامان خیلی خیلی مهربونم که همین جا ازش تشکر میکنم که تو سفر خیلی کمک حالم بود

اینم بابامه که همش دنبال نیکی بود بسکه پابرهنه این مسیر پل رو میرفت و میومد یه  طرف هم پله داشت که کشت ما رو بسکه از پله ها بالا پایین رفت نه میذاشت دستش رو بگیریم نه میذاشت بغلش کنیم تازه غر میزد که دنبال من نیاید

از شهر قشنگ صحنه که خارج شدیم رفتیم همدان اونجا استراحت کردیم و بچه ها رفتن پارک بازی کردن

 

یه شب رو تو رزن موندیم و فردا بعد از ناهار (5شنبه)اومدیم تهران

جاتون خالی من که نمیخواستم برم تا کرمانشاه رفتم و برگشتم و حسابی بهمون خوش گذشت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق زندگی می باشد