سفرنامه اصفهان شهریور91

ظهر 24شهریور از ابهر رسیدیم خونه عزیز جون

میخواستم برم خونه خودمون بسکه تو راه بهم زنگ و اس ام اس زندن که ما دلمون واسه نیکی تنگ شده بیار ببینیمش رفتیم اونجا . شب بعد از شام ساعت 9 اومدیم خونمون

یه سری وسایل رو جمع و جور کردیم و تا بخوابیم ساعت شد 2 شب

ساعت 4ونیم صبح هم راه افتادیم به سمت اصفهان

ساعت حدود 9 صبح رسیدیم خونه رو تحویل گرفتیم و رفتیم تو خونه بابایی کار داشت و رفت ما موندیم صبحونه خوردیم ناهار آماده کردیم تا بابایی بیاد

قبلا من و بابایی اومده بودیم اصفهان پس قرار شد جاهایی رو که دفعه قبل ندیدیم بریم و این شد ماجرای اولین سفر نیکی به اصفهان

عصر اولین جایی که رفتیم میدون امام بود

البته تا برسیم یه گشتی هم دور شهر زدیم. شلوغ بود و هوا عالی نیکی هم واسه خودش گشت میزد گاه میرفت تو مغازه ها گاه وسط چمنا  گاهی بغل بابا و گاهی بغل من

 دور میدون یه سفره خونه سنتی بود به اسم نقش جهان شام رو دور هم ونجا خوردیم غذاش بد نبود اما محیطش خیلی قشنگ بود

همه چیو با هم داره هم شیشه هم صبحونه و هم کنترل

 عصر روز دوم رفتیم باغ موزه خزندگان و پروانه ها

بچه م بینشون گیج شده

لزومی نداره بگم که هر جا بچه بره اول پارک اون منطقه شناسایی میشه صبح ها برنامه پارک برقرار بود

سومین روز منارجنبان

و چون نیکی به کار مکانیکی و الکترونیکی وارده هر جا بره یه دستی به موتور و دوچرخه های مردم میکشه

درشکه سوار شدیم تا به باغ پرنده ها رسیدیم

و چه جای قشنگ و زیبایی بود

غروب روز سوم اصفهان رو به مقصد کاشان ترک کردیم یه اتاق تو هتل گرفتیم و شب موندیم صبح روز 3شنبه تو شهر یه دوری زدیم بازار رفتیم و کمی خرید کردیم راستی روز دختر هم بود 

بعد برگشتنی از رستوران خاتون غذا گرفتیم که غذاش عالی بود تو پارک خوردیم و اومدیم خونمون

روی هم 3 روز اونجا بودیم و هر سه روزش نیکی تب داشت هی بالا میرفت هی با دارو میومد پایین اومدیم خونه خوب شد

نمیدونم شاید از شلوغی زنجان اومده بودیم و دلتنگی میکرد یا مقدمه ای واسه سرماخودگیش تو تهران بود که بعد از رفتن به تهران سرما خورد ولی جالب بود که اصلا تب نکرد ولی هر چی بود به هممون خوش گذشت