نیکی صرفه جو
بعد از مدتها هوس چیپس با ماست موسیر کردیم عصر نشستیم و داریم 3 تایی میخوریم
نیکی نگاه به ماست کرد دید داره تموم میشه درش رو گذاشت و گفت بسه فردا بخوریم
میگم نیکی واسه فردا داریم بیار بخوریم
اصرار که نه دیگه بسه بقیه اش رو فدا(فردا)بخوریم
-------------------------
یاد بچگی خاله آتو میفتم
سال 71یا 72 بود که تازه ویدیو اومده بود بین همسایه ها فقط ما داشتیم همه جمع شده بودن و داشتن فیلم میدیدن آتو اونموقع 4-5ساله بود یهو خاموشش کرد گفت بسه برید خونتون بقیه اش رو بعدا بیاید ببینید
خب دیگه حلال زاده است به خاله اش هم رفته
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی