ماجراهای شبانه
ساعت 11 شبه
معمولا ساعت 10 به بعد پروسه خواب ما شروع میشه
کنار تخت نیکی یه صندلی گذاشتم که حکم میز رو واسه نیکی داره روش یه لیوان آب و یه شیشه شیر هست که خودش برداره و بخوره
منو صدا میکنه میگم بله؟
میگه مامان برنج میخوام
منم خوابالو میگم بلند شو بیا بریم برنج بدم
بلند میشه از تخت میاد پایین
بعد شروع به بازی میکنه میگم برنج مگه نمیخوای
میگه نه آبوه(به شیشه شیرش میگه گاهی توش آبمیوه میریزم اون بهش آبوه میگه)
بلند میشم و میپرسم برنج میخوای یا آبوه
نگام میکنه میگه آب!!!
من دراز میکشم خوب رو میزت هست برو بخور
یه کم بازی در میاره و بعدش میگه نه بریم برنج
خلاصه گاهی میشه که فکر میکنم این بچه 2ساله چقدر علاقه داره که مادرش رو سرکار بذاره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی