نیکی ادا در میاره
نیکی خیلی وقتا سکسکه میزنه اما اینبار این موضوع گریبان آقای بابایی رو گرفته بود بابابیی از سرکار اومد خونه اونم با سکسکه
نمیدونم چرا ولی هر دوتامون از سکسکه اش خنده مون میگرفت منم به طبع اون هر بار که بابایی سکسکه میزد منم صداش رو در میاوردم نیکی کنار نشسته بود و بازی میکرد یهو دیدم نیکی هی میگه دا اونم غلیظ متوجه نشدم منظورش چیه بعد فهمیدم ادای من و باباش رو در میاره یه بار بابایی یه بار من یه بارم نیکی به جای صدای سکسکه میگه دا همین موضوع خیلی خیلی ساده بعداز ظهرمون رو پر از خنده کرد
چقدر خوبهآدما اینقدر سختگیر نباشن هنوزم موضوعات خیلی ساده ای هستن که آدم بتونه بخنده و بخندونه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی