تولد بابایی
دیروز 23 مرداد تولد بابا داود بود چه جالبه نه؟ تولد 32 سالگی در 23 ومین روز مرداد. انگار فقط جای اعداد جابجا شده
با هم تدارک یه جشن 3 نفره رو دیدیم این همراه اول هم که نمیذاره مردم سورپرایز بشن فک کردم بابا نمیدونه اما فقط فک کرده بودم
عصر بابا یه کاری داشت رفت بیرون . عزیز جون اینا شامشون رو برداشته بودن و اومدن خونمون مثلا تولد
بابایی کارش طول کشیدو 10ونیم اومد ما هم تنهایی افطار و شام خوردیم
من یه کم حالم گرفته شد که چرا بابایی دیر اومد و تو هم که ماشاله کلی آتیش سوزوندی کلی با باباجان آب بازی کردی و خونه رو شلوغ کردی و سفره شام رو کشیدی و همه چی به هم ریخت
دیگه ما تنهایی کیک آوردیم که تا تو خوابت نبرده یه عکس باهاش بگیریم که بابایی گشنه و زبون روزه اومد
ولی خوش گذشت چون بابایی از کادوها خوشش اومد منم واسه بابایی یه جفت کفش مجلسی گرفتم
بابایی تولدت مبارک من و نیکی خیلی دوستت داریم
برات یه دنیا سلامتی و شادی و امید آرزو میکنیم
نصف کیک رو با اون انگشتای کوچولوت خوردی