تولد نگین
رفتیم تولد نگین که 3سالش تموم شده بود وااااای خیلی خوشم اومد خیلی
واسه اینکه هر چی تولد بچه دیدم همش تشریفات بوده و بیشتر بزرگترا لذت بردن تا بچه ها همه بچه بودن و مامانا دعوت نبودن تنها مامان جمع قیر از مامان نگین من بودم و اواخر مجلس یکی از همسایه هاشون اومد خیلی خوب بود مجلس دست بچه ها بود بازی میکردن میرقصیدن جیغ میکشیدن و مامان نگین پذیرایی میکرد و عکس مینداخت و بچه ها بی قید و شرطی لذت میبردن البته بچه ها هم خوب بودن و پا از حد خودشون فراتر نمیبردن تو کادو باز کردن هم بچه ها هر کدوم گفتن من باز کنم مامان نگین گفت هر کی یه کادو باز کنه بازم مشارکتی بود و خیلی مزه داشت
یه تولد ساده بی تکلف و خیلی خیلی شاد
نیکی اولش چون اولین بار بود میرفتیم اونجا همش پیش من بود بعد دید بچه ها میرقصن رفت پیششون و کلی بازی کرد و اسباب بازیای نگین رو از اتقش آورد و بچه ها هم ملاحظه سنش رو میکردن و هیچ کاری بهش نداشتن
بعد از تولد هم اومدیم و پشت در موندیم کلید رو جا گذاشته بودیم نیکی رو دستم خوابید بسکه شیطونی کرده بود ساعت 8 شب بود و رفتیم خونه وجیهه همسایمون تا 20 دقیقه بعدش که باباش اومد