نیکی نیکی، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه سن داره
نیکاننیکان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

عشق زندگی

و..... بازم نیکی

1391/12/2 6:51
نویسنده : آرزو
815 بازدید
اشتراک گذاری

امان امان از دست شیطنت های نیکی کوچولو

نمیدونم چرا گاهی شیطنت هاش خارج از حوصله من میشه

ریخت و پاش هایی که تمومی نداره ،جیغ هایی که گوش فلک رو کر میکنه، کنجکاوی که خطرناکه ،بدغذایی که ناراحتمون میکنه و...

  • همه رو به جون میخرم برای وقتی که بهترین وسیله زندگیش یعنی پتو رو که نمیذاره دست و پای کسی بهش بخوره با محبت میاره به صورتم میکشه

چشمام رو میبندم و سعی میکنم حسی رو که اون داره تجربه کنم (خودش همییشه گوشه هم پتوش رو میگیره و میماله به لپ یا گوشش)

  • گاهی هم که کنارش دراز میکشم سعی میکنه یه گوشه پتوی کوچولوش رو روی من بکشه و بهم میگه سده سده(یعنی سرده بیا زیر پتو)
  • گاهی بعد از اینکه بهش میگم کارت خوب نبود ناراحتم کردی با من صحبت نکن میگه باسه(باشه) بعد بلافاصله صدام میکنه ببینه جواب میدم اگه جواب ندم چند بار تکرار میکنه بعد میچسبه بهم و الکی گریه میکنه
  • دیشب از تو کشو انگشترام رو برداشته بود هر کاری کردم نداد خوابیدنی خودش از جیبش درآورد گذاشت رو تختمون و گفت بمونه فدا(فردا) باسه؟ گفتم باشه بیا پیشم بخواب. روپام انداخته بودم تقریبا خوابش برده بود باباش متوجه اونا نشد انداختشون رو زمین بعد جمعشون کرد و گذاشت تو کشو ،نیکی بلند شد و اعتراض کرد باباش گفت اینجا قایمشون کردم واسه فردا نی نی نیاد ببره گفت باسه 2-3 دقیقه بعد همین که من فکر میکردم خوابش برده یهو بلند شد و رفت کشو رو باز کرد تا ببینه سرجاشونه یا نه چیزای دیگه ای تو کشو پیدا کرد و دیگه خواب از سرش پرید
  • دیروز وقتی خونه هانی بود(گاهی این خوبه و گاهی معضلیه اصلا از خونشون دل نمیکنه بیاد خونه) ندا زنگ زد که هانی حمومه و نیکی داره آب بازی میکنه میخوام بشورمش بعدا تو لباس واسش بیار . بعد از چند دقیقه صدای چند تا جیغ و بعد سکوت رفتم دیدم کنار بخاری نشسته حالا نیست از حموم میترسه فک میکرد کار شق القمری کرده بهم میگفتم مامان حموم سرمو شستم ،شامپو ، هانی، سشوار خلاصه کلی رنگ روش باز شد و نیکی خوشگل من شد ولی هی تعریف میکرد انگار که خودش همه این کارا رو کرده
  • ندا واسه هانی سوسیس سرخ کرده فک کنم تا حالا نیکی نخورده من به ندا گفتم نیکی دوست نداره . ندا واسم تعریف کرد که چجوری 2لپی همه رو خورد و دونه آخر که رسید گفت نه نه تند سوال
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ساراجون
2 اسفند 91 19:09
سلام...ماشالله به نيكي جون...عاشق خاطرات شلوغ بازي بچه كوچولوهام...آخرش منتظرم كي فضولي هاي ساراجون ببينم
مهناز مامان عسل
4 اسفند 91 23:33
سلام عزیزم وای وای نیکی چقدر بلایی دختر شیطون بلا عزیز دلم
خاله اتو
6 اسفند 91 12:03
قربونت برم من همیشه عاشق شلوغ کاری هستی حموم که نمیری خودتم همه جا میمالی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق زندگی می باشد