دغدغه
یکی از دغدغه های من رفتن نیکی به دستشوییه
نیکی هنوز دوست داره بره توالت فرنگی خودش که تو حمومه
یعنی به عبارتی از کاسه توالت ایرانی میترسه میگه مامان میفتم توش
چند ماه اخیر نیکی دچار یوبوست شده مجبورم واسه اینکه ترسش بریزه از مسهل استفاده کنم و وقتی هم که میره دستشویی پیشش بشینم و گاهی میگه مامان سرم رو با دستت بگیر اینجوری احساس امنیت بهش میده شاید هم دلگرم میشه تو گوشش پچ پچ میکنم قربون صدقه میرم میخندونمش تا راحت تموم شه
و خب طبعا نیکان دوست داره هر جا ما باشیم دنبالمون بیاد
وقتی باباش هست من خیالم راحته بابایی سرگرمش میکنه تا ما بریم و بیایم
اما وقتی نیست من عزا میگیرم نیکان دنبالمون میاد اگه در حموم رو ببندم پشت در گریه میکنه اگه باز بذارم میاد تو و هم شیطونی میکنه و هم خب خطرناکه 4 دست و پا میره ممکنه خیس باشه سر میخوره و به همه چیز دست میزنه و شلوغ میکنه یا به پای من میچسبه که بغلش کنم
داستای داریما
گاهی اشک منو در میارن
تازه نیکی یه وقتی دوست داره بشینه و با وجودیکه کار نداره میگه بشینیم بازی کنیم
هرچی میگم بریم بیرون بازی کنیم گوش نمیده
امان از وقتیکه این دو تا شاهکار به یه چیزی گیر بدن کار من تمومه دیگه