نیکی نیکی، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
نیکاننیکان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

عشق زندگی

گوشی موبایل

باباجان واسش گوشی خریده دخترم دیگه گوشی دار شده خودش میارتش بعد با داد میگه نانا بذار. منم میگم خودت که گوشی داری بذار گوش کنیم زودی دکمه هاش رو میزنه و سرش رو با آهنگ تکون میده راستی این روزا کلی از آهنگ پنگول لذت میبره و باهاش نانا میکنه درسته که نمیذاره موهاش صاف بمونه ولی وقتی میگی بیا موهات رو شونه کنم زود شونش رو میاره و میشینه رو پات و خیلی آروم لذت میبره بعد بلند میشه چند لحظه بعد موهاش دوباره پریشون شده است
12 مرداد 1391

پتتتتتتتتتتتو

نیکی الهی هیچوقت اینطوری گرفتار و درمونده نشی هر جا این پتوش رو قایم میکنم پیدا میکنه وقتی هم که به پتوش میرسه انگشت شصت چپش تو دهن و با یه دستش هم پتو رو دنبال خودش میکشونه گاهی هم میندازه زمین و روش میخوابه یا دراز میکشه بیرون هم که میخویم بریم یا میخوام ببرمش حموم یا بشورمش باید با کلی توضیح و تشریفات پتوش رو از دستش بگیرم جایی بذارم که ببینتش گاهی بهش حساسیت پیدا میکنم
10 مرداد 1391

افطاری با اعمال شاقه

اونایی که بچه ندارن عمرا بفهمن مشکلات بچه دارا چیه و چجوری باهاش دست و پنجه نرم میکنن علاوه بر همه حرف و حدیثا یکی از چیزایی که مامانا ازش شاکین کم خوابی خودشون ، کم غذایی بچه ها و ریخت و پاششونه بازم با همه این حرفا مامانا عشق میکنن وقتی به بچه شلوغ کارشون نگاه میکنن و دوس ندارن کسی بهش از گل نازکتر بگه زبون خشک و دل ضعفه حسابی به تمرکز و اعصاب فشار میاره دلت میخواد اذان رو بگن و با آرامش 2 تا لقمه بخوری بهت بچسبه سفره رو باز میکنم به به آش نذری و شله زرد و خرما وپنیر سبزی و نون تازه و چایی دیگه بهتر از این نمیشه ولی نه شاید بشه آرامش . یکی بیاد این نیکی رو از سفره جدا کنه . زودی بشقابا رو از آش پر میکنم بشقاب نیکی رو میذارم جلوش ...
10 مرداد 1391

شیشه شیر

نیکی که فقط چندماه با شیشه شیر خورده بود بعد از گذشت حدود 4 ماه دوری از شیر و شیشه دوباره به آغوش شیشه پناه برد به گزارشی از یک منبع معتبر عزیزجون واسش شیرخشک خرید و با استقبال نیکی روبرو شد البته باز هم تفننی میخوره . گزارشها حاکی از اینه که با شیشه بزرگ هم دوست نداره فقط دوست داره با شیشه نوزادیش که فقط 30میلی ظرفیت داره شیر بخوره(حالا بخوره ما به همونم راضی هستیم) گاهی چندبار در طی روز این شیشه پر و خالی میشه و گاهی لب بهش نمیزنه ولی در کل سرگرمی جدیدی واسش درست شده به پیوست عکسش رو ملاحظه میفرماییدبعدا میذارم:) ...
8 مرداد 1391

برگشتن

پاهاش رو با ماژیک نقاشی کرده و انگار یادش رفته تو ماشین حوصله ش سر رفته تمام دستمال کاغذی ها رو میکشه بیرون . بعد بهش میگم کی اینا رو اینطوری کرده؟(اشاره به پاهاش) مضطرب میشه و هی نشون میده میگه اِ اِ اِ . بعد دنبال دستمال میگرده یکی برمیداره نه 2-3 تا به هم چسبیده تند جداشون میکنه و میکشه رو پاهاش . چون پاک نمیشه هی با اشاره میگه اِ اِ اِ ------------ نزدیک خونمون رسیدیم هی انگشت اشاره شو نشون میده و میچرخونه و صدا درمیاره به شیشه ماشین میزنه و به من و باباش نگاه میکنه . ولی ما متوجه نمیشسم باز بیرون رو نگاه میکنه و به چراغهای خیابون اشاره میکنه نمیفهمم چی میگه هی ازش میپرسم خیابون ، درخت،گل، آب، فواره ... میگه نه میگم چراغ میخنده...
8 مرداد 1391

ببعی

یه کتاب داره که تو هر صفحه اش عکس یه حیوونی رو کشیدن براش ورق میزنم و اسمشون رو میگم صداشون رو هم درمیارم با همون کتاب چندصفحه ای کلی سرگرم میشیم ولی خیلی به صدای بز و ببعی علاقه داره نیست که صدام رو میلرزونم خوشش میاد و تلاش میکنه اداش رو دربیاره کلا اسم کتاب شده بَ-َ-َ-َع وقتی هم کتاب رو میارم صفحه ببعی رو باز میکنه و دیگه نمیذاره ورق بزنم صداش رو نازک میکنه و هی تکرار میکنه قربونش برم که اینقدر با نمکه     ...
2 مرداد 1391

تنگنا در تربیت

خیلی خیلی بچه ها دید قوی دارند و از بزرگترها یاد میگیرند اینو همه میدونن ولی گاهی خیلی سخته رفتار درست رو بهشون یاد بدی بابا عینکس رو با پیرهنش پاک میکنه . ساعتی بعد نیکی عینک بابا رو درآورده و با بلوزش تلاش میکنه پاکش کنه و بعد کج و کوله میزنه به چشمش . من از صحنه پاک کردن عینک در شگفتم و از از صحنه عینک زدنش خنده م گرفته و بابا عصبانی از اینکه واسه بار شونصدم نیکی عینکش رو از رو چشمش میکشه آخه آدم چی بگه؟؟؟؟ بابا سر سفره از تو دیس غذا میکشه و نیکی درست بعد از گذاشتن کفگیر توسط بابا میاد وسط سفره میشینه و با کفگیر اول بازی میکنه و بعد سعی میکنه برای همه غذا بکشه که بیشترین سهم نصیب سفره میشه آخر سر هم دیس رو میکشه جلوش و میخواد از تو ...
2 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق زندگی می باشد