نیکی نیکی، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
نیکاننیکان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

عشق زندگی

حالا هویج میخورن

یه شعر واسش میخونیم خرگوشای ما میرن به صحرا          میرن به جنگل دنبال هویج میگردن                     دنبال کلم میگردن حالا هویج میخورن                     خیت خیت خیت (به حالت نشون دادن هویج خوردن) حالا کلم میخورن                      خیت خیت خیت میرن به خونه هاشون  ...
27 مرداد 1391

شیطنت

ماشاله ماشاله اونقدر شیطون شدی که دیگه هیچکس حاضر نیست نگهت داره هر جا میرم باید با خودم ببرمت قبلا بیشتر پیش عزیز جون میموندی اما الان بیشتر دنبال من میگردی و میخوای همش جلوی جشمت باشم رفتیم دیدن محمد(نوه مامان ملیح) که تازه دنیا اومده. اولا که نذاشتی بغلش کنم بعدشم هر چی دستت میومد میبردی یا بذاری دهن نی نی یا تو دستش. هرچی میگفتیم نی نی خوابه سرت رو تکون میدادی بکه یعنی باشه و بعد کار خودت رو انجام میدادی کم مونده بود عروسکا رو بندازی رو سر نی نی . یهو محبتت گل میکنه دیگه نمیدونم واقعا محبت بود یا حسودی ولی هرچی بود نذاشتی یه ربع بشینیم مجبور شدیم زودی بلند شیم ولی دختر به این شیطونی نوبره ------------- رفتیم واسه تولد بابای...
24 مرداد 1391

دومین سفر به شمال در 18 ماهگی

شنبه عصر راهی شمال شهر چالوس شدیم من و عزیزجون،زهراخاله وعسل و خاله آتو ،خانم لک(همکار خاله) و زندایی فرزانه شب رسیدیم تقریبا 3 روز و 3 شب بودیم رفتیم ویلای مدیر خاله . خیلی هوا عالی بود و همه چی فراهم بود تو حیاط هم یه استخر بادی بزرگ بود که پرآبش کرده بودیم و کلی با عسل توش آب بازی کردی خیلی خیلی خوش گذشت ولی تنها چیزی که اذیتم کرد این بود که اصلا غذا نخوردی و از بدغذایی بداخلاق و بی حوصله میشدی ولی خوب شن بازی و آب بازی کردی حسابی هم شلوغ کاری کردی علی رغم اینکه همه مراقبت بودن و تا رسیدیم تمام وسایل و تزیینات رو جمع کردیم ولی باز ماشاله خیلی شیطون شدی و از پست بر نمیومدیم خونه دوبلکس بود و ساعتی یه بار از پله بالا و پایین میرفتی&...
19 مرداد 1391

آتلیه 18ماهگی

به به بازم که رفتی آتلیه اینبار با صوفیا و مریم و زینب رفتیم کلی هم خوش گذشت جدا از اینکه وانستادی درست حسابی عکس بندازی کلی واسشون شیرین کاری کردی و همه رو خندوندی کفشای خاله رو پوشیده بودی تق تق همه جا میرفتی جز تو کادر . صوفیا که خوابید هی میرفتی به همه اطلاع میدادی که سس خوابه . خلاصه روز خوبی بود حالا ببینیم عکسا چطور میشه
14 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق زندگی می باشد