دخ = چرخ
جمعه حوصله مون سر رفته بود تصمیم گرفتیم بریم بیرون و دور بزنیم و واسه نیکی 3چرخه بگیریم رفتیم گمرک معدن دوچرخه و 3چرخه بقریبا همه مغازه ها رفتیم و چرخیدیم و جاتون خالی از اول نیکی گفت بشی بشی یعنی بذار من روشون بشینم تو هر مغازه رو یه دوچرخه یا ماشین شارژی سوار میشد و دیگه پیاده نمیشد از ما اصرار و از اون انکار ولی به 3چرخه ها توجهی نشون نمیداد نمیدونم چرا واسش جالب نبود ما هم تصمیم گرفتیم که واسش دوچرخه بگیریم کوچکترین دوچرخه سایز 12 بود که یه خورده هم عروسکی بود گرفتیم و نیکی از مغازه تا ماشین رو که یه ذره راه بود سوارش شد و رسیدیم به ماشین کلی داد و هوار کرد که از دوچرخه پایین نمیام باباش مجبور شد که یکی دو دور هم ببره سر خیابون و برش...