رحمت الهی
دیروز رفتیم خونه خاله زهرا با عسل یه کم بازی کنی
تو شیطون و آزاد اونم حساس نمیدونم چرا هر دفه میریم اونجا اشک عسل رو در میاری این دفه زدی ماهی بلورش رو شکوندی و کلی عسل رو غمگین کردی بهش قول دادم واسش بخرم
واسه عزیزجون که باید چک سفید بکشیم بس که لیوان و نمکدون و بشقاب شکوندی واسه عسل هم باید جهاز بخریم
آخه رحمت خدایی چجوری بگم دوستت دارم؟ این شیطنت ها رو نکنی بازم تو دل مامانی جا داری عزیزم اینقدر تلاش نکن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی