جشن تولد تو پارک
آماده میشدیم بریم پایین بلوک همسایه پایینی زنگ زد که بچه ها رو ببریم ترامبولین بهار یکسال از نیکی بزرگتره و نسبتا با هم خوبن هر چند گاهی دعواشون میشه و زد و خورد دارن گفتم باشه یه کم پایین بودیم تو شهرکمون یه چند تا وسیله گذاشتن مثل قایق بازی و سرسره بادی و استخر توپ و ترامبولین رفتیم اونجا واسشون بلیط گرفتیم و رفتن بازی نیکان رو میخواستم از این بازیا که شبیه هلیکوپتر هستش میشینی تکون میخوره آهنگ میزنه سوار کنم ترسید بردمش پیش نیکی ترامبولین خیلی با مزه بود نمیتونست بپره ولی اداشون رو در میاورد نیکی هم احساس بزرگی میکرد و موظبش بود هی پسش میاورد و میگفت مامان میخواد بیاد پیشت یه قسمتی از پارک که ماشین و موتور شارژی دارن رو اجا...