هوا گرمه پای نیکان رو که تو گچ میبینم دلم میگیره خیلی صبوره که دم نمیزنه گاهی کلافه است و نق میزنه میچرخونمش یا باهاش بازی میکنم ساکت میشه با خودم میگم نمیدونم درد داره سنگینه یا عرق کرده و میخاره هر چی هست خیلی اذیتمون نمیکنه هر چند هواش رو هم داریم بعد دو هفته بردیمش دکتری که گچ گرفته کلی پول آژانس دادیم و معطل شدیم واسه عکس و نوبت دهی نوبتمون شده با یه نگاه میگه باید 4 هفته دیگه هم بمونه بغضم ترکید و اشکم سرازیر شد اونجا هم اونقد بچه ها رو آورده بودن با حال خیلی بدتر از نیکان که دلم گرفت واسشون هم خودشون عذاب میکشیدن هم پدرو مادر یکیشون تو حموم سرخورده بود و یکیشون رختخوابا رو انداخته بود رو خودش. خلاصه آدم درد خودش یادش میره بازم زی...