نیکان از شیر گرفته شد:)
نیکان رو راحت تر از اونی که فکر میکردم از شیر گرفتم راستش یه کم بهونه میاورد مخصوصا موقع خواب همش بغلم میچرخوندمش تا بخوابه یا آروم بگیره باباش هم که اصلا حوصله اینو که بچه گریه کنه و بیتابی نداشت این فشارای مالی و کاری یه طرف نق زدن بچه ها هم یه طرف من موندم این وسط نیکی هم که ماشاله اندازه 4 تا بچه کار میبره از یه طرف بیخوابیشون از یه طرف مشکل یبوست نیکی شیطنتش مهد نرفتنش ناسازگاری با نیکان سردی هوا مریضی همیشگیشون ... تقریبا زمشتون سختی واسه من بود خییییییلی اذیت شدم ولی خدا روشکر هم تموم شد هم اینکه خیلی نذاشتم بچه ها اذیت بکشن مخصوصا نیکان که با بهونه شیر غوغا میکرد خیلی خوشحالم یه پروژه ای واسم شده بود هم تنبلی میکردم هم دل...